به گزارش خبرگزاری مهر، ویژه برنامه سوفیا به مناسبت روز جهانی فلسفه و سالگرد درگذشت علامه طباطبائی شب گذشته سه شنبه ۲۵ آبان ماه از شبکه رادیویی گفتگو به صورت زنده پخش شد.
در ابتدای این برنامه که اجرای آن را محمد جواد ادبی، استاد عرفان و فلسفه به عهده داشت با غلامحسین ابراهیمی دینانی گفتگو کرد. ادبی که خود از شاگردان دینانی بوده است خطاب به دینانی گفت شما کتابی به نام «فلسفه چیست؟ یک پرسش فلسفی است» را دارید، کمی درباره این کتاب توضیح دهید.
دینانی گفت: آزاد اندیشیدن یعنی فلسفیدن، ممکن است یک فرد روستایی بی سواد فکر فلسفی داشته باشد یعنی کسی که آزاد بیندیشد و رها، فیلسوف است. علامه طباطبایی ادیب و مفسر بزرگی بود با زبان مادری ترکی شعر های فارسی خوبی می گفتند. آزاد اندیش تر از او ندیده ام، فلسفیدن یعنی آزاد اندیشیدن وگرنه خواندن کتاب هایی مثل اسفار و شفاء به تنهایی فایده ندارد.
ادبی در ادامه پرسید بسیاری از جوان ها می پرسند که چگونه شخصیتی با این حد متشرع بودن به واسطه مراعات دینی می تواند قله های آزاداندیشی را پشت سر بگذارد؟ شما در جایی گفته بودید که ایشان مثل مردمان عادی در حرم حضرت معصومه (س) زیارتنامه می خواندند چگونه می توان این دو وجه را در یک کفه با هم جمع کرد؟
استاد فلسفه دانشگاه تهران پاسخ داد: شریعت مانع تفکر نیست. انجماد در شریعت مانع تفکر است. کسی می تواند مستحبات هم انجام دهد و تفکر نیز داشته باشد. بسیاری در ظواهر شریعت منجمد شده اند. قرآن کریم بسیار آزاد است در هیچ کتابی این میزان به تفکر دعوت نشده است: افلا یتقکرون، افلا یعقلون و… اما بعضی به جای متشرع بودن منجمد میشوند. علامه طباطبایی هم متشرع بود و هم آزاد اندیش. هنر ایشان به این بود. هیچ موضوعی برای او تازه نبود. ایشان در فلسفه ابن سینا و ملاصدرا بسیار بدیع بود و جانب شریعت را رعایت می کرد. هیچ فیلسوف غربی معاصری به آزاد اندیشی ایشان نمی رسید.
مجری سوفیا سپس پرسید آیا علامه طباطبایی در جلسات خصوصی که شما نیز در آنها حضور داشتید نقدهایی به ابن سینا و ملاصدرا داشتند؟
چهره ماندگار فلسفه بیان کرد: بله، در جلسات خصوصی که شبانه دو روز در هفته برگزار می شد و تعداد افراد حاضر بیشتر از ۷-۸ نفر نمی شد و علامه نیز به هر کسی اجازه حضور در آن جلسه را نمی دادند، آزاد سخن می گفتند و کاری به ابن سینا و ملاصدرا نداشتند و نقدهایشان را به اندیشه بزرگان وارد می کردند.
ادبی در ادامه گفت چه صفت دیگری در علامه طباطبایی بود که این قدر شما را مجذوب خودشان کرده بودند؟
دینانی پاسخ داد: یک کلمه، آزاد اندیشی.
مجری سوفیا سپس پرسید آیا در جلسات ایشان با کربن اتفاق می افتاد که از صحبت های او تعجب کنند؟
دینانی پاسخ داد: در هر حال حرف های کربن خوب بود ولی بیش از اینکه علامه از او استفاده کند او مجذوب علامه بود.
این استاد فلسفه اضافه کرد: کسی که آزادی اندیشه ندارد فلسفه خوان است اما فیلسوف نیست. من به کانت علاقه ندارم اما یک جمله دارد که بسیار دوست دارم: «بشر شجاعت فهمیدن داشته باش» علامه شجاعت فهمیدن داشت. شجاعتی بالاتر از فهمیدن نیست. شما باید یکدفعه صد و هشتاد درجه تفاوت فکری پیدا کنید. طبیعتاً در روح و جسم فرد این موضوع اثر می گذارد. در این باره امام علی (ع) فرموده اند: «وای برکسی که دو روزش یکسان باشد.» این دو روز به معنی دو آن است، اگر دو لحظه یک جور فکر کنید تمام است. اگر فکرنباشد پیشرفت معنا ندارد.
ادبی در بخش پایانی گفتگویش به تذکری که علامه در خصوص شعر گفتن دینانی داده بود پرسید و دینانی توضیح داد: ما جلسات شعری در قم داشتیم و شعر می گفتیم، نمیدانم علامه این را از کجا متوجه شدند، یک روز که من خدمتشان بعد از کلاس راه می رفتم، رو به من کردند و فرمودند: شنیدم شعر میگویی. گفتم: بله گاهی مرتکب می شویم. فرمودند: حالا نمیخواهد شعر بگویی. گفتم: حاج اقا شما خودتان شعر میفرمایید. فرمودند: حالا تو فلسفه می خوانی می ترسم که ذهنت تخیلی بار بیاید. دیگر ذوق شعری من خشک شد.
وی در پایان گفت: عرفان بسیار خطرناک است، فلسفه عقل است و عقل نجات دهنده ی انسان است. عقل را جدی بگیرید.
در ادامه برنامه، رضا کوهکن، عضو هئیت علمی موسسه حکمت وفلسفه گفت: گفتگو بین دو فرد مستلزم وجوه مشترکی در هر دو شخص است که علامه طباطبایی و کربن را جمع آورد. لازمه گفتگو وجود ارزش هایی در شما و شخص دیگر است که باید رعایت شود. درواقع وجود چنین ویژگی هایی در نزد کربن و علامه چنان بود که این دو را به سمت جمع و نه تفکیک پیش برد و ما شاهد جلساتی بودیم که به تعبیر من این جلسات یعنی حلقه ی تهران شکل گرفت. رابطه این دو از نوع جذب بود ودر پس این گفتگوها به دنبال منفعت نبودند پس عوالم دیگری برای این ربط بوده است. آقای دینانی هم در صحبت هایشان گفتند که راز علاقه کربن به علامه فلسفه بود اما در آثار کربن، او ایشان را حکیم صدرایی می داند اما از جهات مختلفی علامه طباطبایی برای هانری کربن اهمیت دارد. کربن در مجلداتش یک دفتر را به ملاصدرا و اصفهان پرداخته است. ملاصدرا یکی از بروز و ظهورات قریحه های ایرانی اسلامی است. کربن به اندازه حکمت صدرایی برای اشخاصی چون ملارجبعلی تبریزی نیز احترام قائل است. کجا باید به دنبال راز علاقه کربن به علامه طباطبایی گشت؟ با تفحص در آثار کربن متوجه می شویم که بیشتر بحث عرفان است.
وی افزود: دکتر دینانی از آزاد اندیشی علامه طباطبایی صحبت کردند.من آزاداندیشی را به دو قسمت تقسیم می کنم، ایشان اهل نقد و بسط کلام بودند. پس بخشی از آزاداندیشی قوه فکرِعقلی است و وجه دیگر بینش به معنای دیدن است. این بینش به این معناست که علامه طباطبایی به این نکته رسیده است که عرفان درسنن مختلف وجود دارد و ما می توانیم آن را درک کنیم.. در زمانیکه این جلسات تمام می شود و دیگر برگزار نمی گردد علامه طباطبایی به تعبیری می فرمایند حیف که این محفل بسته شد چون می توانستم جهان را در این حلقه بشناسم که منظور از این جهان، جهان حکمت است.
میهمان دیگر این برنامه غلامرضا زکیانی، مدیر موسسه پژوهشی حکمت وفلسفه بود. وی با اشاره به اینکه افرادی در قبل و بعد از انقلاب می خواهند تفاوتی بین اسلام غیر سیاسی و اسلام سیاسی قائل بشوند اما این دو تفاوتی ندارند گفت: این موضوع چون نقطه عطفی در علامه طباطبایی قابل مشاهده است. علامه بحث های اجتماعی بسیاری در تفسیر المیزان دارند برای مثال کافی است به آیات پایانی سوره آل عمران دراین کتاب مراجعه ای داشته باشید. هیچ کتابی سراغ ندارم که این میزان برداشت اجتماعی را از آیات قرآن مطرح کند.
سپس ادبی پرسید آیا واقعاً علامه طباطبایی به یکی از دو وجه اسلام سیاسی و اسلام غیر سیاسی می خواهند بغلتد یا نگاه ایشان چیز دیگری است؟
زکیانی پاسخ داد: من از کلام استاد دینانی استفاده می کنم که بحث آزاد اندیشی و تشرع چگونه باهم قابل جمعند و در توضیح این بحث اگر فرصت باشد، سه مصداق را بیان می کنم؛ مصداق اول، آزاد اندیشی است؛ یعنی اسیر گفتمان های موجود نمی شود. یکی ازگفتمان های بسیار جدی که در جامعه ما وجود دارد و از اندیشه یونان بوده و در اسلام نیز بوده است، اندیشه گفتمان ارسطوئی است، یکی از موارد گفتمان ارسطوئی به تعبیر بنده بحث «سیاه چاله ی منفصله» است یعنی یک «یاء ای» از ارسطو برای ما به یادگار مانده است و تصور می کنیم بین امور چنان تعارضی وجود دارد که قابل جمع نیستند. علامه طباطبایی خود را از این سیاه چاله رهانیده بود درنتیجه تفاوتی بین اندیشه کربن و اندیشه اجتماعی خودش نمی دید.در تفسیر المیزان علامه طباطبایی طنین اجتماعیات و مسائل جامعه شناسانه و مسائل سیاسی به وفور دیده می شود. این انسان کسی است که آزاد اندیش است و درگیر «یاء» نشده است.
رئیس موسسه حکمت و فلسفه افزود: وجه یا مصداق دوم ادراکات اعتباری است. در فلسفه پرسیدن اصل است و از پاسخ گفتن مهم تر است. در این تفکیکی که بین ادراکات حقیقی و اعتباری مطرح است اگر به سیاه چاله «یاء» دقت نکنیم گمان می بریم که این دو باهم قابل جمع نیستند ویکی عملی است و دیگری برهان است. علامه طباطبایی در جلد ٣ المیزان فارسی صفحه ٢٧٥در تحلیل اعتباریات و نوع اعتباریات می فرمایند: «هر چه وجود حقیقی برایش نباشد نه معلول است و نه به واجب متعال منتهی می گردد. اینجاست که در استناد پیدا کردن امور اعتباریه ای که تنها جنبه ی اعتباری دارند به خداوند متعال مواجه با اشکال می شود و آنها را وجود حقیقی و اصیلی که ثابت باشد نیست و تنها در ظرف اعتبار و فرض می توان برایشان وجودی فرض نمود.
وی اضافه کرد: اتفاقاً موضوعاتی که در شریعت وجود دارد از قبیل امر، نهی، احکام و هم چنین عزت، ملک، رزق و امثال آن تماماً از همان اعتبارات مطرح هستند لذا در نسبت دادن آنها به خداوند متعال اشکال پیش می آید. آنچه گره این مشکل را می گشاید آن است که این امور گرچه خود از وجود حقیقی بی بهره اند لکن آنها را آثار حقیقیه ای است که حافظ و نگهبان اسامی آنها می باشد.این آثار چون امور حقیقیه و ثابت است که به خداوند متعال نسبت وجودی دارند همان نسبت مصحح این قسمت میشود پس ملک حکومتی که در بین ما افراد اجتماع موجود است گرچه خود از اعتبارات وضعیه ای است که نصیبی از وجود حقیقی ندارد لکن چون آثار حقیقیه و وجودات اصیلی را مانند ازبین بردن تسلط و به قدرت رسیدن و… که رسیدن به این واقعیات خارجی جز در سایه فرض این معنی موهوم و اعتباری امکان پذیر نیست و از طرفی تا این آثار باشد نام ملک هم باقی خواهد بود از این جهت استناد کردن این آثار به خداوند عیناً استناد داشتن ملک به خداوند می باشد و همین بیان عیناً در معانی دیگر چون امر و نهی و غیر اینها جاری می باشد.
زکیانی در پایان گفت: پس روشن شد که تمام اعتبارات شرعی به طور کلی به واسطه ی آثار به خداوند متعال استناد دارد.»ما که پس از علامه آمده ایم باید پیش برویم و این موارد را به صورت وسیع تر مورد بررسی قرار دهیم که علامه چه نگاهی به اعتباریات دارند و مخصوصاً شرعیات را نیز که جزء اعتباریات می دانند باید مورد درنگ قرار داد.ملاصدرا نیز برهان عرشی و فرشی را جدا میکند. ما باید سراغ باریک بینی های علامه طباطبایی برویم.شهود به معنای واقع کلمه با برهان به معنای واقعی منافاتی ندارد و درک این حرف واقعاً سخت است.حقیقتاً باید آثار علامه طباطبایی به جد خوانده شود تا پیام های علامه که صرفاً یک دانشمند سنتی نیست و با بارزترین وجه مدرنیته یعنی مارکسیسم مواجه شده است و پیام هایشان شامل ابعاد مدرن این عالم است را برداشت نمود.
نظر شما